دلم می خواد!
دلم می خواد !
می دانم جای درد دل اینجا نیست . و بخوبی درک می کنم نوشتن این سطور تابع هیچ اصل و قاعده ای نیست .
شاید به همین دلیل است که لقب بی ترمز زیبندة نسل ما شده است ! زیرا ما تابع قوانین سیستماتیک و آکادمیک نبوده و نیستیم .
نسل ما دل را سرای خدا می داند و هرچه دل بگوید همان را انجام می دهد . اگر در زمانی کاری انجام داده ایم ، و اگر در این زمان و هر زمان دیگر ، کاری انجام دهیم ، تنها با قانون دلمان عمل می کنیم و لا غیر.
دلم می گوید که بگویم: برخی از متولیان فرهنگی دفاع از فرهنگ عاشقان سفر کرده ، سیاست راهبردی خود را فراموش کرده و به مانند یک انتشاراتی خرده پا عمل می کنند !
دلم می گوید که بگویم: برخی از مدعیان دفاع از فرهنگ شهدا ، مانع از رشد و نمو قلم هایی می گردند که جوهرة قلم خود را از خون مطهر شهدا رنگین دیده اند !
دلم می گوید که بگویم: اگر بخواهی تنها قلمت وام دار خون مطهر شهدا باشد و معیارت ولی فقیه ات ، باید رنگ قلمت از خون جگرت سیراب شود !
دلم می گوید که بگویم: هوای غبار آلودی که توسط برخی از مدعیان سینه چاک فرهنگی درست شده است ، راه تنفس قلم هایی را تنگ کرده است که تنها می خواهند آنچه دلشان می گوید بنویسند !
دلم می گوید که بگویم: انتظار برای خلق یک اثر ماندگار در عرصة ادبیات دفاع مقدس ، ابزاری می خواهد که در دستان شماست ، و آن را از ما دریغ می کنید !
دلم می گوید که بگویم: یکی از ضعف های موجود در عرصة ادبیات دفاع مقدس ، چگونگی ارتباط بر قرار کردن با نسل جوان کنونی است . که متأسفانه بدون توجه به اهمیت این امر ، متولیان این عرصه بیشتر سعی و تلاش خود را به نگارش و چاپ خاطرات مبذول داشته اند و از حوزة ادبیات داستانی و جاذبه های آن برای ارتباط برقرار کردن با نسل جوان کنونی غافل شده اند !
عرصة ادبیات دفاع مقدس قابلیت های زیادی دارد که می توان با واقع نگری و دخیل کردن جاذبه های داستانی ، همان خاطرات را به گونه ای به رشتة تحریر در آورد که مورد اقبال همین نسل جوان و جبهه ندیده قرار گیرد .
نه اینکه کتاب هایی را چاپ و منتشر کنیم که اگر منصفانه به آن بنگریم ، کمتر جوانی شوق ورق زدن آن کتاب را در خود حس می کند !
دلم می گوید که بگویم: نقش مدعیان فرهنگی دفاع از فرهنگ هشت سال دفاع مقدس ، باید نقش محوری و راهبردی باشد .
حمایت این نهادها باید در ارتقاء سطح کیفی آثار نویسندگان باشد . این بزرگواران باید نویسندگان این عرصه را شناسایی ، و با کارهای اصولی و بنیادی ، قلم های ضعیف را بارور و رشد دهند .
دلم می خواهد که بگویم: عرصة ادبیات دفاع مقدس به مانند میدان مین است که اهالی قلم این وادی را با خطرات مختلفی مواجه می سازد ! زیرا کسانی که توفیق پیدا کرده اند تا قلمشان در این عرصه به حرکت در آورند ، به خوبی واقفند تنها رضای معشوق عالم هستی می تواند آنان را از خطرات این میدان مین محفوظ دارد !
نوشتن از عشق حقیقی و جانبازی مردان خدا در جبهه های جنگ تحمیلی ، در این وانفسای عشق های مجازی و پر فریب ، هیچگونه سود مادی ای برایشان در بر ندارد ، و مراکز مافیایی توزیع و پخش کتاب نیز ، در این رابطه بصورت سازماندهی شده از توزیع اینگونه آثار خودداری می کنند !
اگر متولیان فرهنگی و مدعیان دفاع از فرهنگ آن سبکبالان عاشق ، که در این میدان مین حکم تخریبچی ( خنثی کننده مین ) را بر عهده دارند ، نتوانند به شایستگی از اهالی قلم حمایت کنند و راه پیشرفت و بالا بردن سطح کیفی آثارشان را هموار سازند ، درست به مانند همان تخریبچی بازی گوش یا سهل انگار در میدان حقیقی مین است که یکی در میان مین ها را خنثی می کند ، و یا در اصل درک درستی از نحوة خنثی سازی و هموار کردن مسیر ندارد ! همین امر باعث می شود هرکه پا در این میدان بگذارد ، احتمال رفتن او روی یکی از همین مین های خنثی نشده ، برایش متصور باشد !
متأسفانه در عرصة میدان مین ادبیات دفاع مقدس از این مین های خنثی نشده به کرات مشاهده می شود ، که خیلی ها را وادار به شکستن قلم نموده و برخی از افراد سست اعتقاد را به فروختن قلم !
ذکر نمونه لازم نیست که خود شاهد نویسندگانی بوده اید که پس از نوشتن چندین کتاب در حوزة ادبیات دفاع مقدس ، مبادرت به نوشتن آثار سخیف عشق های مجازی نموده اند !
بگذریم از بسیاری که غیرت زمان جنگ را هنوز از آنان به یغما نبرده اند و زجر شکستن قلم را به ننگ فروختن آن ترجیح داده اند .
دلم می گوید که بگویم: چرا خیلی از نویسنده های عرصة ادبیات دفاع مقدس ، توفیق نگارش دومین کتاب خود را نیافته اند ؟!
آیا بغیر از این است که مسئولین و متولیان فرهنگ ادبیات دفاع مقدس ، به وظیفة ذاتی خود عمل نکرده اند !؟
دلم می گوید که بگویم: مسئولین و متولیان مدعی دفاع از فرهنگ عاشقان سفر کرده ، آیا تا کنون برای حفظ همین تعداد محدود نویسندگان عرصةادبیات دفاع مقدس ، چه اقداماتی انجام داده اند ؟!
آیا برای ارتقاء سطح کیفی نویسندگان این عرصه ، اصلاً اقدامی صورت گرفته است ؟!
برای پرورش استعداد ها و معرفی سبک و سوژه های جدید در این عرصه ، آیا اقدام اساسی و اصولی بعمل آورده اند ؟!
دلم می گوید که بگویم: عرصةادبیات دفاع مقدس جبهه است و قلمش تنها سلاح موجود .
دلم می گوید که بگویم: نوشتن از عشق بازی آن سبکبالان عاشق در جبهه های جنگ تحمیلی ، در خور هر منفعت طلب قلم فروشی نیست .
دلم می گوید که بگویم: عرصة ادبیات دفاع مقدس ، عرصة خود خواهی ها و منفعت طلبی های فردی و جناحی نیست .
دلم می گوید که بگویم: تا وقتی که یک نویسندة عرصه ادبیات دفاع مقدس برای نوشتن یک داستان مجبور باشد خودش به تنهایی کارهای تحقیق و پژوهش را انجام دهد ، و خودش به تنهایی ویراستاری کتابش را بر عهده بگیرد ، و خودش به تنهایی امور مربوط به تهیه هزینه ها را متقبل شود و تمام مشکلات چاپ و انتشار کتابش را انجام دهد ، و خودش به تنهایی وظیفة توزیع و پخش کتابش را بر دوش بکشد ، خیالتان راحت باشد که هیچ شاهکار ادبی ای در این عرصه خلق نمی گردد.
دلم می گوید که بگویم: خالی از لطف نیست که نگاهی گذرا به نتیجه تحقیق ماهنامة ادبیات داستانی ( شمارة خرداد ماه سال 82 ) بیاندازیم.
در این تحقیق می خوانیم :
… فرض کنیم که از دو نویسنده ، یکی اصول گرا و دیگری غیر متعهد در سال 80 مجموعه داستانی به چاپ رسیده باشد . در این صورت نویسنده غیر متعهد می تواند برندة یکی از جوایز زیر باشد :
بهترین مجموعه داستان یلدا ( دو میلیون و پانصد هزار تومان ).
بهترین مجموعه داستان گلشیری ( یک میلیون تومان ) .
کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (یک میلیون و سیصد و بیست هزار تومان ) .
بهترین مجموعه داستان منتقدان مطبوعات ( یکصد و بیست هزار تومان ) .
اما یک نویسندة اصول گرا تنها می تواند برندة جایزةقلم زرین ( چهار صد و هشتاد هزار تومان ) شود .
به بیان دیگر ، یک نویسنده غیر متعهد با نوشتن یک مجموعه داستان می تواند برندة چهار میلیون و نهصد و چهل هزار تومان شود ، اما همین بخت برای نویسندة اصول گرا ، تنها حدود ده درصد یک نویسندة غیر متعهد است !
حال اگر جوانی تازه بخواهد وارد عرصة نویسندگی شود ، چه استقبالی از او خواهد شد؟!
حتی اگر اولین رمان او ، بهترین رمان یا مجموعه داستان آن سال نباشد ، باز هم بنیاد گلشیری او را تنها نمی گذارد و این بخت را دارد که برندة یکی از دو جایزة پانصد هزار تومانی این بنیاد شود .
با این اوصاف کاملاً طبیعی خواهد بود که این نویسنده سعی کند داستان هایش را با افق فکری نویسندگان غیر متعهد تنظیم کند . برای اینکه اصول گرایی هیچ ثمرة مادی برای او نخواهد داشت …
دلم می گوید که بگویم: آن کسانی که شبهات مطرح شده توسط افراد معلوم الحال را نشر و گسترش می دهند و این عمل را ادای تکلیف می دانند ! در هنگامی که کسی پاسخ همان شبهات را می دهد ، هیچ مسئولیت و تکلیفی برای نشر این پاسخ ، احساس نمی کنند !
دلم می گوید که بگویم: هر چند که این قلم به جای آنکه حمایت شود ، مورد بی مهری های زیادی از سوی برخی از مدعیان فرهنگی کشور قرار گرفته است . ولی تا این لحظه خود را نفروخته است ، و پا هم از اصولی که جزو اعتقاداتش است پس نکشیده . از اینجا به بعدش هم تنها امیدش لطف خداست و دعای خیری که از زبان ولی نعمتش جاری می گردد.
دلم می گوید که بگویم: ترجیح می دهم ننگ عقب نشینی از این جبهة فرهنگی را بر پیشانی داشته باشم ، ولی خفت فروش قلمم را آنگونه که برخی از آقایان پیشنهاد داده اند ، هرگز !
دلم می گوید که بگویم: وسع و توان من حقیر در ادای تکلیف در این جبهه فرهنگی در همین حد است . شما که مدعی هستید و مسئول ! آیا به رسالت خود در خصوص سربازان خط شکن عرصةادبیات فرهنگ دفاع مقدس ، عمل می نمایید؟!!!
الهی و ربی من لی غیرک
ابوالفضل درخشنده
و اما حرف خودم
با عنایت به الطاف متولیان و مدعیان دفاع از فرهنگ عاشقان سفر کرده ! !! به هر جان کندنی بود مجموعه داستان های کوتاه قرارمون ساعت عشق ۲ به حول وقوه الهی منتشر شد
این روزها بدجوری خسته ام
برایم دعا کنید که شدیداٌ محتاج دعایتان هستم
ممنون